پرسه در باد
اون توی دنیای خودش غرقه
من از چشاش اسطوره میسازم
توی نبرد بین قلبامون
دست و دل و دنیامو میبازم
اون میگذره از هر نگاه من
اما ته چشماش پره درده
با خنده ی تلخش بهم میگه
دیگه گذشته برنمی گرده
می خواس همیشه پیش من باشه
میگفت که از رفتن پشیمونه
قسمت کنه دنیاشو با دنیام
میخواد ولی دیگه نمیتونه
اون چشم به راه قلب من مونده
حتی دیگه شبها نمی خوابه
دیگه برای من نمی خنده
اون که یه ساله عکس تو قابه
نوشته شده در شنبه 91/12/12ساعت
11:10 عصر توسط سودابه سراوانی نظرات ( ) |
Design By : Pichak |