سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























پرسه در باد

وقتی مابین کلی دغدغه

یه بهونه میتونه رنگ شاعرانگی هاتو عوض کنه ،یه نگاه

،خاکستری ذهنتو روشن کنه

ناخوآگاه باعث تولد این واژه ها میشه

،،،،،،

"برای تو"

واسه دردای بی درمون قلبم

یه لحظه گرمی آغوش تو بس

همین که دستمو میگیری و من

مگه فکری به جز تو تو سرم هس

کسی جز تو نمیتونه بفهمه

چقد بیتابم حتی وقتی هستی

چقد محتاج گرمای نگاتم

شبایی که تو خوابی ،چشم بستی

تو دنیای منی کمتر نمیخوام

بزار هر لحظه درگیر تو باشم

کنارت امنیت داره خیالم

نمیخوام لحظه ای از تو جدا شم

،،،


 


نوشته شده در چهارشنبه 92/12/7ساعت 7:30 عصر توسط سودابه سراوانی نظرات ( ) |

هنوز کودکم

مرا در گهواره ی صد و شصت و دو سانتی

 بگذارید

و

به اندازه ی بیست و هفت سال تکان دهید!!

نوشته شده در دوشنبه 92/11/21ساعت 3:25 عصر توسط سودابه سراوانی نظرات ( ) |

دووود میخورد سرم

 از تیر تا بهمن

 می رقصند

 میان دستهای تو 
 
چقدر فکر لعنتی ات اشغال میشود 

درست وقتی که 


از حوصله ی تمام دنیا سر رفته ام!

نوشته شده در سه شنبه 92/7/23ساعت 11:54 عصر توسط سودابه سراوانی نظرات ( ) |

تمام گربه های شهر چشیده اند
طعم غروری

 که دم در انداخته ای

نوشته شده در جمعه 92/3/10ساعت 5:45 عصر توسط سودابه سراوانی نظرات ( ) |

اون توی دنیای خودش غرقه

من از چشاش اسطوره میسازم

توی نبرد بین قلبامون

دست و دل و دنیامو میبازم

اون میگذره از هر نگاه من

اما ته چشماش پره درده

با خنده ی تلخش بهم میگه

دیگه گذشته برنمی گرده

می خواس همیشه پیش من باشه

میگفت که از رفتن پشیمونه

قسمت کنه دنیاشو با دنیام

میخواد ولی دیگه نمیتونه

اون چشم به راه قلب من مونده

حتی دیگه شبها نمی خوابه

دیگه برای من نمی خنده

اون که یه ساله عکس تو قابه




نوشته شده در شنبه 91/12/12ساعت 11:10 عصر توسط سودابه سراوانی نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

 Design By : Pichak