عريانتر از هميشه
باران و بره بود
و سبزي ي بي کرانه ي نام تو
در لابلاي رنگهاي رنگين کمان
و غوغاي آب و آفتاب،
در هرم بزرگ، در جهات فصول
در جهات زمان.
در اولين باغ معلق
کسي عاشق شده بود
در خطوط صاف يا منحني نقشها
نامت را نوشته بودند
در زيگورات هاي خاور نزديک
شايد هم...