عريانتر از هميشه
باران و بره بود
و سبزي ي بي کرانه ي نام تو
در لابلاي رنگهاي رنگين کمان
و غوغاي آب و آفتاب،
در هرم بزرگ، در جهات فصول
در جهات زمان.
در اولين باغ معلق
کسي عاشق شده بود
در خطوط صاف يا منحني نقشها
نامت را نوشته بودند
در زيگورات هاي خاور نزديک
شايد هم...
چه زيبا و گوشنواز..... تبريك سودي جون....
خيلي خوشم اومدوومرسي
سلام
بازم تبريك مي گم و به نظرم حيفه شما يك ماه و نيم مطلب نداشته باشين
سلام عزيزم؛
خيلي زيبا و جالب بود مثل خود شما که زيباييهاي دنيا در شما نهفته است ، موفق مويد باشيد، دوستدار شما حسن