پرسه در باد
بی دلیل ترین دیوانگی ام عطری ست که صبح از پنجره مرا میخواند بهار خوب من این فنجان های چای را مهمان توام به سلامتی ات استیناتوی راه ها یادم می اندازد اینجا زندگی پر از ریتم است خواستن نقشی ندارد باید مثل کلاغ ها پرید و گنجشک گونه آواز سر داد نه فرصت روبرو شدن هست نه جرئت از دست میروم از قصد با نگاهت ماتم میکنی فتح قله ی چشمانت کار من نیست تیتر اول روزنامه ها میشود زنی که با پرچم سفید کفن پوش شد میان چین ابروهایت لا به لای تمامی بی حوصله گی ها دوباره عاشق میشوم وقتی چشم هات به من میگوید "دوستت دارم"
Design By : Pichak |