پرسه در باد
اصلا این آخری ها حساس شده بودم نق میزدم گاه گاهی هم توهم!!! که وقت , وقت رفتن شد حالا نجیب شده ام! در چشم هایی که نتوانست به من زل بزند در نگاه مردی که از ارزوهایم سر رفت
روسری ام را به باد می سپارم
خودم را به تو...
بیچاره دلم!!
هنوز اینجا نشسته ام
در آخرین صندلی کافه
خیره در
ته سیگارها,
ادم ها,
دیوارها,
گاهی حسی شبیه تو در من ووول می خورد
بوی عطرت مرا می کشاند
به هزارمین حادثه...دیگر
دستهایم به من طعنه می زنند
این چهارصد و هشتمین سیگار است
...
اینجا هیچ چیز شبیه تو نیست
نه ماه بودی
نه ستاره
نه...
تقصیر این واژه هاست!!
باید ادب شوند شعر هایی که بیهوده از کاه کوه می سازند.
قناری من
رویای تلخیست پرواز
وقتی که بره های پر اوازه ی شهر
دل گرک ها را زده اند!
Design By : Pichak |